از اوائل قرن هیجدهم میلادی، آن زمان که به تدریج مقدمات عبور به دوران جدید فراهم میشد، که حاصل تحول در بینش و آگاهی آدمی، پس از ورود به اقیانوس، کشف جغرافیای جهان و آغاز شناسایی تنوع تمدن و فرهنگ سرزمینها و در عین حال شروع مسابقه و ماراتون بیقرار تجاوز و غارت و نیز انگیزه فراهمآوری صدها و هزاران ابزار پر قدرت و کارآمد جدید، از نظامی و غیر نظامی و تربیت کاربرانی آشنا با آلیاژهای نو بود، فیزیک و شیمی و هندسه و ریاضیات، به عنوان وسیلهای برای کسب درآمدهای پر رمز و راز، از انحصار کاهنان و خاخامها و ساحران و طبیبان و کشیشان به کوچه و بازار و کارگاههای کوچک کشیده شد و معجزه علم و حواشی یهود زده آن، چون فلسفه و منطق و زبان شناسی و نامها و ماجراهای دیگری ظهور کرد که اینک کسانی در سایهسار درخت مسموم آن، با عنوان کلی علوم انسانی، مشغول انتشار پراکندهگوییهایی بیحاصل در مدرسه و بر منبراند. به زودی کوشش برای شناخت و کاربرد انرژیهای جدید، فصل پرهیاهو و شکوفایی در برهم زدن سکوت طولانی زمینداری عقب مانده را در مدار فصول زندگانی عمومی قرار داد و موفقیتهای نخستین، اشراف مرددی را که قرنها تسلط و برداشت از زمین و نیز محدودیت مصرف و هزینه، در زندگی خودکفا و بسته روستا، به انضمام بیعدالتیهای افسانهگون، دائماً بر کیسههای سکه و ثروت آنها میافزود، اندک اندک به جهان نوشونده وارد کرد تا دست مایههای پنهان خود را پشتیبان تلاشهای دوران نو قرار دهند.
بدینسان لایه نازکی از اشراف فئودال، که بهرهکشی از زمین را پاسخگوی توان پنهان انباشت ذخایر مالی خود نمیدیدند، به تدریج بازیگر میدان تازهای شدند که هم از آغاز، راه رشد سرمایهداری لقب گرفت، راهی که از نیروی تمام ناشدنی و بیمرز پول خبر میداد و در تلفیق با بهرهوری از تجارب مدیریت خشن و چندین قرنه فئودالی، پرچم کسب سود از راههای تازه و در واقع از هر راه ممکن را با تدارک و تأمین نیازهای مرحلهای زیر، به اهتزاز درمیآوردند.
1. آماده سازی سرمایه کافی برای راهگشایی به مکانیسم روابط نوین اجتماعی و اقتصادی، که انباشت سود در کیسه فئودالهای دراز عمر اروپا و آمریکا امکانات عرضه آن را فراهم داشت.
2. تولید ابزارهای نو و متناسب با روند بهره برداریهای جدید.
3. تربیت تکنسین و کارگرانی که کاربرد ابزارهای جدید را بدانند.
4. شناسایی و تدارک امکانات استخراج مواد اولیه نوپدید از معادن و عملآوری آنها.
5.آمادهسازی و آموزش نیروی جدید کار و وضع و رفع ترتیبات و مراتب ناهماهنگ مدیریت و رده بندیهای دفتری.
6. سازماندهی مراکز توزیع کالا و تولیدات جدید.
از این رو، گذر به تولید سرمایهداری به همکاری فنی متوازن و همزمان میان بخشهایی ناگزیر و موکول شد که در تعاریف کلاسیک چنین نامیده شدهاند: همکاری و همخوانی میان سرمایه، نیروی مولد و ابزار تولید.
در این جا نیز یهودیان با درک تیزهوشانه مرحله گذر اقتصادی و فنی و فرهنگی نو، با سود بردن از عوامل و عناصر اطلاعاتی بس گسترده خود، لایهای از فعالان بومی را به صورت آنوسیان اقتصادی با حمایت مالی بانکهای نو رسیده به خدمت گرفت تا نه فقط از فرماسیون اقتصادی جدید بهره بردارد، بل مهار و کنترل آن را به دست گیرد. پروسهای که در زمان لازم به سادگی برخی از نفوذ کردگان در این وجه اقتصادی نو را، که با درک کامل برنامه، شایستگیهای لازم را ارائه میدادند، به تصرف صندلیهای سیاسی هم تشویق میکرد که سیمای پشتپرده بسیاری از آنان در سرزمینهای اسلامی را میتوان با وضوح کافی وکامل ترسیم کرد.
نادانی و نقائص نخستین، در مدیریت و سازماندهی هماهنگ و کارساز در هر یک از موارد بالا، که به نارضایتی مباشرین و توقف جریان تولید میانجامید، سرمایهگذار را به توسل و اعمال سختترین شیوههای کنترل و فشار بر عناصر تولید وا میداشت، که میراث زمان تازیانهداری فئودالها بود و حاصلی جز از هم گسیختگی عمیقتر در روابط سرمایه و بخشهای مختلف تولید نداشت. پروسهای که ناگزیر و به سبب نبود روشی آزموده و مؤثر در حل و فصل تنشهای دائماً فزاینده، نیروی مولد را که نام جدید «کارگر» گرفته بود، به تجمع تشکیلاتی و سندیکایی و سیاسی مستقل و در نهایت تدوین مانیفستی برای دفاع از حقوق و جایگاه خویش در بهرهکشی جدید و سرانجام ایجاد سازمان سیاسی مستقل و تقاضای هژمونی و سردستگی در مناسبات پیچیده و از راه رسیده وادار کرد که با دخالت روشنفکری ضد سرمایه اروپا، به تولد جریان سیاسی قدرتمندی انجامید که خواهان اقتدار و غلبه نیروی مولد بر دیگر اجزاء و عناصر اجتماعی و در نهایت پیدایی احزاب سوسیالیست و سرانجام دولت کارگری روسیه شد.
اشتباه کلان در این میان، نامگذاری فرماسیون تولیدی نو، با عنوان «شیوه تولید سوسیالیستی» است، حال آن که در این سونامی بلند اقتصادی، وجه تولید سوسیالیستی هم، درست مانند روش تولید سرمایهداری، از عناصر یکسان سرمایه، نیروی مولد و ابزار تولید مایه میگرفت، با این تفاوت که در وجه تولید سرمایهداری، سرمایه کلان را اشراف تأمین میکردند و سود به جیب خانوادههای سرمایهگذار منتقل میشد. ولی در وجه تولید سوسیالیستی سود و ارزش اضافه تولید به جیب دولت برمیگردد که تأمین کننده سرمایه اولیه بوده است. بدین ترتیب اطلاق شیوه تولید سرمایهداری و شیوه تولید سوسیالیستی دو نامگذاری از بنیان نادرست بر دو جریان ماهیتاً یکسان است که از مبنا و اجزای واحدی حرکت و به نتایج واحدی منتهی میشوند. روشهایی که در یکی اشراف و در دیگری دولت کارگری مسئول تدارکات فنی اولیه و تضمین سرمایه کلان مورد نیاز است. چنان که سود در موردی تحویل سرمایهگذار، یعنی خاندان اشراف و در سوسیالیسم نیز تحویل سرمایهگذار میشود که همان دولت است!
بدینسان حل و فصل مشکلات در روابط کار و نیز مراتب تدارکاتی تولید، در حداقل مقیاس نیز، میان روش اجرائی سوسیالیسم و سرمایهداری، جز در تقسیم سود فاصله آشکاری ندارد.
«ربا خواران همانند شیطانزده ها عمل میکنند. چرا که میگویند ربا نیز گونهای از داد و ستد است. حال آن که خداوند داد و ستد را جایز و ربا را حرام دانسته است.» (بقره، ۲۷۵)
ورود به این آیه، که تصویر روشن سرگردانیهای ظهور کرده در روش تولید است و به خصوص تأکید آن بر مجاز بودن داد و ستد و منع رباخواری ــ چنان که آشفتگی و درماندگی کنونی اقتصاد جهان، صحت این اشاره عمیق قرآن را تأیید میکند ــ نیازمند گزینش یک الگوی فرضی و قابل ردگیری است. مثلاً کسی با اندیشه تولید را که در حوزه اشراف نیست و سرمایه لازم و تجربه مدیریت تولید و کنترل نیروی مولد را ندارد، با اعطای وام به سیستم ربوی وارد میکنند تا دوشادوش اشراف، رفتارهای رسمی روند سرمایهداری تاریخی را تغییر دهند و زیر بنای آن را تخریب و به خود محتاج کنند.
متقاضی با رجوع به یکی از بانکها سرمایه مورد نیاز را صاحب میشود. این نخستین دستکاری آگاهانه یهودیان در الگویکلاسیک تولید سرمایهداری با قصد بلع جهان است که عنصری تنها با اندیشه و گمانه تولید با دخالت بانکهای اساساً یهودی به درون روابط تولید سرمایهداری فرستاده میشود. گذشته از تأثیر فرهنگی نامناسب و بیتوازن این غریبه که با حمایت بانکها تغییر طبقه داده، و به تشتت در روشهای مدیریت کمک میکند، فاجعه اصلی زمانی صورت میبندد و بروز میکند که این سرمایهدار فاقد سرمایه، حاصل تولید خود را به بازار میفرستد. در روابطکلاسیک سرمایهداری،که نیازی به همراهی بانکها ندارد، زمان قیمتگذاری محصول، تنها هزینههای خرید ابزار و مواد خام و دستمزدهای پرداختی و لوازم و هزینههای جنبی محاسبه میشود، اما سرمایهدار بدهکار که چرخه تولید را با پشتیبانی بانکها به حرکت درآورده، ناگزیر در قیمتگذاری کالا و تولید خود، اقساط سرمایه دریافتی از بانک را که با اضعاف ربوی توأم است، در هزینههای تولید منظور میکند که موجب افزایش قیمتها و تورم است.
تا همین جا دو وجه ویرانگر در مراودات سرمایهداری ظهور کرده است: یکی سود بانک ربا دهنده، بیآن که در پیکره تولید و داد و ستد کالا سهیم باشد و دیگری بالا رفتن بهای کالا به سبب پرداخت قسط سرمایه و سود آن، که در واقع به معنای تأمین تدریجی سرمایه تولید به وسیله خریدار و مصرفکننده است. این نخستین و مهمترین خش و خدشه بر بدنه تولید در روابط سرمایهداری است که حیلهگری یهود به نحو گمراه کنندهای مخارج ربوی تولید و عوارض فقر اولیه تولید کننده را از کیسه خریدار کالا تأمین میکند!
این زخم کوچک هنوز التیام نیافته دیروزین در سراشیب زمان، اندک اندک خود را به صورت بدخیم و لاعلاج امروزین ظاهرکرده است که نه فقط سرمایه اولیه تولیدکننده را بانکها در روابط ربوی تأمین میکنند، بل عرضهکننده مواد خام و فروشنده ابزارهای صنعتی نیز درست با همین روش وارد بازار رفع نیازهای تولید میشوند و هریک نه فقط در افزایش بهای کالای تولیدی با پرداخت افزودههایی به نام «قسط وام ربوی بانکها»، سهمی ادا میکنند، بل عملاً برداشت ربوی بانک ها از فروش کالا، در سطح جهان، در حداقل تخمین تا هفت درصد مجموع ارزش هر کالایی قابل محاسبه است. این شگرد ضد تولید و مصرف، که منشاء و موجب اصلی تورم است، در واقع بانکها را ابزار و واسطی قرار میدهد که با برداشت سهم ربوی خود، جریمه نبود سرمایه نخستین تولیدکننده مقروض را از مصرفکننده دریافت کنند. طبیعی است در روند معمول، مداومت چنین الگویی اینک انباشت وجه نقد را، که معادل تولید ندارد، در گاوصندوق بانکها به چنان مرزی رسانده است که مجموع داراییهای بومی و ملی در هر زمینه و سرزمینی بیارزشتر از توان خرید هرکالایی، از جمله شاخص طلاست، زیرا طلای موجود در سیلوهای فوق سری بانکها بسیارکمتر از سردابه نگهداری پولهای کاغذی فاقد پشتوانه است. رباخواران جهان که عمدتاً و در حد کمال از قوم بنیاسرائیلاند، برای حفظ تعادل و ممانعت از بروز و ظهور آشوب، بهای هر اونس طلا را تا ارتفاعی تغییر و افزایش میدهند که بار دیگر ارزش حجم اسکناس با انبان شمشهای طلا برابر شود. این نمایشی از حداکثر سرگردانی در روش تولید بانکی و ربوی است که استعداد تکرار مداوم هم ندارد و حاصل همان تفاوتی است که خداوند میان داد و ستد و ربا قرار داده، که حاصل یکی فقط تولید پول کاغذی بیپشتوانه و فاقد ارزش و در دیگری تبادل کالا با ارزش برابر و مورد نیاز طرفین است. بررسی عمیق و کلاسیک ظهور سرمایهداری و عارضه جنبی آن، به نام بیمه و بانک، یک توطئه یهودی برای به انحصار درآوردن ثروت در طبقات قوم خود، و آن چنان شتابان است که به دوران بحران بیعلاج و نهایی آن نزدیک میشویم... (برآمدن مردم۱، هواخوری۶)